بدترین دانش آن است که هدایتت را تباه کند . نزار حلقه ی زنجیر عشق به تو ختم بشه. نزار حلقه ی زنجیر عشق به تو ختم بشه. این اولین جمله ای بود که روی کتاب شعر فریدون مشیری نوشتی و به من هدیه دادی. قرارمونو هیچ وقت از یاد نبردم دوست داشتن همه بدونه اینکه انتظار داشته باشم دوستم داشته باشن. واما داستانی که برام تعریف کردی. نزار حلقه ی زنجیر عشق به تو ختم بشه.

خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان. خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان. اما بقدر فهم تو کوچک میشود. و بقدر نیاز تو فرود می آید. و بقدر آرزوی تو گسترده میشود. و بقدر ایمان تو کارگشا میشود. و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود. و به قدر دل امیدواران گرم میشود. یتیمان را پدر می شود و مادر. بی برادران را برادر می شود.

رفتم تابیش ازاین خاطرات صورتی باتوبودنم خاکستری نشه. گریه شاید زبان ضعف باشد. اما هر وقت گونه هایم خیس می شود. دیگر کسی برایم متف اوت. ت را ندارم روزگار! سازت هم که کوک کوک باشد قدمها? م به رقص نم? بگذار باور کنم از دست تو غ? ر از بغض چ? و از دست من جز پنهان کردن اشکها? م پشت خروارها لبخند.