عشق کلید شهر قلب است به شرط آنکه قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود. آن هنگام که رویای خود را روبروی افق به تماشا میگزارم. زمزمه ی نیایشم از میان امواج خسته دریا به گوش میرسد. آشیانه ی کوچکم را که در فلق و شفق خورشید. میدرخشد از مهر خود سرشار فرما زیرا که تو مهربانترین مهربانانی. سلامت در زندگی ساده است . بندگان صالحت زندگی سالمی داشته باشم . همیشه سپاس گوی تو و شکرگزارت هستم زیرا غفلت از. یاد تو گرفتاری در دام بلاست . دلهایمان را از مهربانی روشن فرما و توفیق.

س لآم ب پآتوق ب چ ه هآی بآهآل خوش اوم دی. این پ ست سآب ت ه ست. و ب قیه پ ست هآ زیر این پ ست ق رآر میگیر ه. ه م ه ی توضیهآت لآز م تو about و ب م ه س. ه تم ن ب خون ش. سلام به همه ی دوستیا. اوف خیلی وخته آپ نکردم. راستش دیگه حوصله آپیدن ندارم. دوستیا این وب جدید منه که مخصوص رمان هامه. حدمن برید کلی واسش وخت گذاشتم. به هیچ عنوان دلم نمیاد اینجارو بپاکم.

اینم از تو که میگفتی منو تنها نمیزاری. شبای عشق و عاشقی شب بخاطر موندنی حرف قشنگه اون شبا تو عشق اول منی. گذشته های عشق ما هر روز و شب به یادمه تو خلوت فاصله ها سکوته تو فریادمه. یادته اون شب دلت شکسته بود و بی پناه نشسته بودیم من و تو به زیر چتر نور ماه. اون شب چشات مثه گل بارون زده به چشم من ذل زدو گفت تو قلبتو به من بده. تو قصه هات پر از غمه روز خوشت خیلی کمه حتی نباشی نازنین دوست دارم یه عالمه. قبل رفتن مثه اشکات از چشات افتادم انگار اما طاقت نیاوردی واسه ی خدانگهدار.

سلام به دوستای نازو مهربون هموطنای گل و هم زبون. نبودم مدتی مدید و این وبلاگ رو به امون خدا سپرده بودم. خداییشم چقد به یاد ما بودن دوستان. خلاصه به جز یکی دو نفر. واقعا اینجاست که میگن ادما از ادما زود سیر میشن. اما امیدوارم حالتون خوب باشه و موفقیت فیلم جدایی نادر از سیمین رو البته با تاخیر به همگی تبریک میگم. امروزم خبر رسید که واسه اسکار تو دو بخش نامزد شده بازم تبریک. مرادلبتون خندون و دلتون شاد.

واقعیتش اینه که همه چیز عوض شده. هیچوقت فکرشو نمیکردم که امروز اینجا باشم. فقط دارم روزامو سپری میکنم. مشکلاتم به قدری زیاده که نمیدونم از کجا شروع کنم. هر لحظه آرزوی مرگ میکنم. این جسارتو ندارم که خودم کاری بکنم. هر لحظه نابودی ذهنمو تصور میکنم. به اندازه خوشحالیم هم میترسم. و به اندازه ترسم غمگینم. البته احساس حماقت هم می کنم.

گاهی نیاز است دکتر به جای یک مشت قرص برایت یه دل سیر بغل و بوس تجویز کنه. دخت ر بی درد س ر. من همان دخترک غم زده ی دیروزم. من همان کودک بی تاب برای بودن. که دلش رادراندوه به زنجیرکشید. وبه اندازه ی دل رنج کشید. وبه اندازه ی بی معرفتی دردکشید. یک جایی می رسد که آدم دست.

میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت .

تنهایی مرا تو درک نخواهی کرد. سایه ام بر روی هیچ دیواری نیست. چشم دیدن مرا ندارد . از ه مان روز اول که آم دے. بوے رفت ن می دادے. مقداری به جا می ماند. دانه های قهوه در شیشه. و کمی درد در آدمی. سنگ بر سنگ خاطره بگذار. تا ببینیم این باد بیخبر.