می خواستم پیش از آن که اسیر زمین و تعلقاتش شوم پرواز کنم اما از اینجا سر درآوردم و زمین گیر شدم. باران زده بر کوچه ی احساس من انگار. سرشار طراوت شده این جان و تن انگار. مبهوت شده آینه در خویشتن انگار. خورشید به وصفت شده گرم سخن انگار. از شوق تماشای تو عالم هیجانی ست. حتا به سر پیر خرد شور جوانی ست.

از شکست آرزو هر لحظه دل را ماتمی است. بعد از مرگ به چیزهایی میرسند که اگر مخیرشان کنند بین سلامتی و ناسلامتی. دوست دارند دوباره به همان بلاها مبتلا شوند تا به ثواب بیشتری برسند.

لبیکتان به حضرت آقا ستودنی است. این موج پر تلاطم دریا ستودنی است. این مشت حق به پوزه ی اعدا ستودنی است. زیبا شد این حماسه به یمن حضورتان. لبیکتان به حضرت آقا ستودنی است. ما مرد نبرد نابرابر هستیم. ما مرد نبرد نابرابر هستیم. اگر امام نفر نهم بود! .

داناترین مردم کسی است که شک یقینش را زایل نکند . عرفان gnosticize و جنبش های نوپدید معنوی. به صورت گفتگوی فعال و پویا ادامه دارد. شما همچنان می توانید سوالات خود را در بخش. سایت کانون گفتمان قرآن که ادامه فعالیت های همین وبلاگ است مطرح فرمایید. نظم آرمانی شیطان پرستان! را وحشیانه مورد تجاوز قرار داده و با ساتور تکه تکه کرده اند .

در نخ آن زن . در نخ آن زن . باز می پیچد در او یک درد بی معیار. دور از نفوذ درد او در جان آدم ها. بی خانمان بی نوائی تنگ یک دیوار. با یک ت حج ر شهر درگیر است انگاری. آن جا زنی شاید زبانم لال , ناچار . آن جا که در حجم تباهی های وجدان ها. گهگاه یک زن می شود ل ه زیر یک آوار. حتما کسی رفته است پنهان در نخ این زن. یک مسجدی یا یک جوان بیخود و بیعار. بازاری ای خرپول در آن گوشهء بازار.

دست نوشته ها و نوسروده های فائزه کثیری. غم که می آید در و دیوار شاعر می شود. لذت پرواز را از بال های من مگیر. ای تمام آسمان پیش دو چشمانت حقیر. این منم تنها میان یک اتاق سوت و کور. خسته و افسرده وخاموش و سرد وسر به زیر. من تمام خاطراتم با تو را خط میزنم می کشم ناخن به روی گونه ی این ذهن پیر. از میان زخم های بی شمار قلب من بی تو بودن می شود زخمی که یک قلب اسیر. در تمام عمر کوتاه پر از اوج و سقوط. مثل یک آهوی کوچک بوده در چنگال شیر. از تمام خاطرات بی تو بودن خالی ام! دلم یک شعر می .