روزگاری بشر چنان غرق در تاریکی جهل شده بوده که. همه مشغول بت پرستی و خرافه پرستی بودند. خوی انسانی را زیر پا گذاشته و به خوی حیوانی عادت کرده بودند. دختران را زنده به گور می کردند. ثروتمندان حقوق ضعفا را پایمال و به آنها هر گونه ستمی روا می داشتند. قمار بازی و شراب خواری رواج پیدا کرده بود. از خیر و خوبی و پاکی و راستی خبری نبود. اما صبر خداوند متعال لبریز نشد. و آتش خشمش مردم را فرا نگرفت. در عوض رحمت و رافت خداوند متعال بر خشم و غضبش پیشی گرفت. أ و ل ع ل .

بر سر و روی خود می ریخت . در گلوی تو نهاده است. گل هایت عون و محمد را.

دز این پست ی سری از فیدهارو جمع آوری کردم! ممکنه خیلی هاشو خونده باشین. در مسیر رستگاری یک آینه ام . برای قدم زدن با تو. هراز گاهی از خودم بیرون می زنم. چشمانم مدام رو به آسمان است . تو در قاب چشمانم باشی . عاشق تر می شوم . برای هر قطار پ ر شتاب. برای هر نسیم دوره گرد. اگر سفره ى دلم را. معصومانه به زمین خیره ای .

حامیان توافق خوب و استقلال علمی. فوتبال در کنار جذ ابیتهایی که دارد واقعیتهای بزرگ و بعضا تلخ و شیرینی را هم یدک می کشد. ما برای چیزی که تهش چیزی نیست اینقدر خرج می کنیم . یکی از واقعیتها فوتبال استفاده کردن از محبوبیت بازیکنان برای رسیدن به اغراض سیاسی و بعضا مستکبرانه است. این شعر را جدی نگیرید! شمع من باز آفرین بر ت.