Date Range
Date Range
Date Range
کاش می آمدی و با هم. به سرزمین درد های من سفر می کردیم! تا تو قص ه ی تمام شب های مرا بدانی. که در فراقت چه گونه اشک ریختم! و گل های پژمرده ی دلم را دوباری زنده می کردی. دل من تاب این زندان سرخ انتظار را ندارد! پز از غمی به وسعت آسمان نیلگونم. بعد جان می دادم! ومن هیچ حسرت و آروزی نچیده یی را.
و حرفهای نگفته ام . من در این قفس به معنای عشق رسیده ام. و در این سکوت اشک ریخته ام. و به تنهایی خویش اعتراف می کنم! کسی دلش برایم نسوزد. من این قفس را دوست دارم و تنهایی ام را! و حالا این بزرگترین سرمایه ی من است. که عشق را در این قفس به تماشا گذاشته ام .
درجامعه ای زندگی میکنیم که بسیاری از مردمانش بایک استخاره هدف تعیین میکنند. وبایک عطسه از هدف خود دست میکشند. میان ارزوی تو و معجزه خداوند دیواریست به نام اعتماد. پس اگر دوست داری به ارزویت برسی با تمام وجودت به او اعتماد کن. هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش نیست زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد. ای کاش ایمانی از جنس کودکانه داشته باشیم به خدا. مهم نیست کف پاتوشسته باشی یا نه. حتی مهم نیست که کف پات نرم باشه یا زبر. و از زندگیش عبور میکنی.
عکس های متحرک و انیمیشنی. عکس یئون وو yeon woo بازیگر سریال افسانه خورشید و ماه. After her acting debut, she became one of the best known child actresses in Korea. She is now transitioning into teen roles and is best known for Dong Yi, Moon Embracing the Sun, and May Queen.
4326;ღشاید حال دلم خوب شودღღ. دستش رو از روی زنگ بر نمیداره . گاه از جنس اشک اند و گاه از جنس بغض. گاه سکوت می شوند وخاموش می مانند. گاه هق هق می شوند و می بارند. دلتنگی من برای تو اما. شاید چون خودم نمیخوام نبودتو باور کنم جنس غریبی داره .
Photos for Life docenione przez Adweek. Can there be a greater joy than this shining . Cały dochód ze sprzedaży zdjęć jest przeznaczony na wsparcie terapii . W naszych kampaniach nieustannie walczymy ze schematami myślenia o chorobie nowotworowej.
زندگی قشنگ تر از اونی که فکر میکنی. اسکی بازان باآغاز بارش برف از آذر ماه تاپایان اسفند می توانند به پیست مجهز چلگرد بوند واسکی کنند. درکنار پیست های اسکی هتل زیبایی احداث شده که از طبقات آن منظره دل انگیز منطقه چلگرد وکوهرنگ بسیار تماشایی است.
کمی اهسته تر رد شو. غمی در من نیست جز غم شادی. چند بار اومدم بنویسم اما حرفی نبود برای گفتن. روزهام مث نوشته هام سرد و یخی ان. چند بار ارشیو خونی کردم برای دوباره شادی شدن. اما هرگز نتونستم نقش چیزی که نیستم رو بازی کنم. این منم که هر روز سرد تر از روز قبل ادامه میدم. خودمو سرگرم میکنم برای فراموش کردن ثانیه ها. گاهی جایی میری به امید بودن کسی. هنوز دوستانی دارم بهتر از آب روان.