وبسایت تخصصی احمد شاملو 2. ناز بو نوشت های سایان.

Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed. اتاقکی که در ان . چیزها سالیان سال بر هم تلنبار شدند. میگن ادمهای مست حس و حرف و احساساتشونو به هیچ عنوان نمیتونن پنهان کنن مستی و راستی و ازین حرفها . تو زندگیم دوست دارم یه چند نفر و در حد. شاید اگه یه سری واقعیتها رو میگفتن تصمیمهای من واسه زندگیم اسون تر بود .

هیچ وقت نمی دانی از کجا شروع می شود. می بینی کسی که دست هایت را سفت گرفته بود دستت را دربدترین زمان ول کرده. و تو ه ی لیز می خوری. ودیگر هیچ دستی نمی تواند تو را بگیرد. نوشته شده در چهارشنبه ۱۴ مرداد۱۳۹۴ساعت توسط مهسا اسلام. نوشته شده در دوشنبه ۲۹ تیر۱۳۹۴ساعت توسط مهسا اسلام.

دست نوشته های یک انسان دیوانه. بعضی وقت هاتوی زندگی هست که ادم حرف وتحلیل وغصه وحرص و. بحث این است که تازه وبلاگ یک ساله ات راول کنی وبروی دنبال هدف واینده ونقشه هایی که داری! نمیکردوادامه میدادم به نوشتن! .

خدارو شکر زندگی به خوبی میگذره. اومدن پسرم نه همه چیز رو بلکه خیلی چیزارو عوض کرد. شب یلدا هفتمین سالگرد ازدواجم بود. مشکلات همیشه هست بیاید بهونه ای پیدا کنیم برای گذشتن ازشون. سخت میگذرم از دل این روزها. از چیزی که بودم و هستم ناراضی ام. به خاطر طاها هم که شده باید عوض شم. خوبی که از حد بگذرد . یاد روزی که رو بخار شیشه نوشتی دوست دارم.

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی. و تنهایی بزرگ تر می شود. ببین چه کرده ای با نیامدنت بانو! قهوه ای شده است. لااقل 6 ماه سال روز بود. و سی ویک سال است.

چند سال ننوشم یادم نیست. چند سال نخوندم یادم نیست. فقط می دونم خواستم مثل بقیه باشم بین بقیه باشم. پسم زدن هرکدوم به روش خودشون من رو از دنیای خودشون پاس دادن به جای اولم. اگر می دانستی می فهمیدی بعد از همه این زنده بگور کردن های پی در پی دیگه چیزی باقی نمی ماند. مگر هر بار نگفتی نطفه دوست داشتنها را سقط کن. مگر هر بار نگفتی درد و دل ها را چال کن. مگر هر بار نگفتی دلتنگی ها را در زبالدان تاریخ بنداز. مگر هر بار نگفتی برو دور شو.

شادی لذت بردن از واقعیت های زندگی به اندازه بازی های آن است. میشه خب! داره به من توضیح میده که مامانش با کی رفته مشهد. شاید تو دلت براش تنگ شه. با یه ماشین پر بچه. نصفه شبی به سمت پرند نصفه شبی در حرکتیم که برای سرگرمی.

سکوت دری از درهای حکمت است . این قطع شدنای vpn و دوری از Face book باعث میشه به اینجا بیشتر سر بزنم. فکر کنم بدجور دچار روزمرگی شدم. اینقدر زیاده که خودم هم متوجه شدم! دلم یه اتفاق جدید میخواد. یدکه بتونه یه کم درک کنه. یا اگه نمیتونه درک کنه لااقل شنونده ی خوبی باشه.