دنیا با تمام توان بدترین صورتش را بهم نشون میده . عوامل دست به دست هم دادن تا شکستنم را ببینند . وقتی تمام روز را با درگیری و. مشغله و نامردی و نامرادی . به شب وصل میکنم و میشم کوه درد . مجروحم بعد از یاد خدا . نگاه کردن به جهره دلربای یگانه دخترمه. کشید تا صاحب فرزندی بشم را الان حکمتش را میفهمم . بهم دادی و دارم . بخاطر هدیه چشمان معصوم این فرشته کوچولو ازت تا قیامت ممنونم.

همه عاشق شدن را بلدند اما فقط افراد کمی هستند که بلدند چگونه در عشق با یک نفر برای مدتی طولانی بمانند. به حباب نگران لب یک رود قسم. آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند.

و اکنون در این کارزار منم و او و در مقابل. پایم پیش نمیرود برای اذن. در این دود و گرد و غبار. و من در گیرم که چگونه بیشتر فدایش شوم. مشک را روی دوش میبندم. نگاهم میکند و باز تمامم میکند. و من درگیر که چگونه زودتر فدایش شوم. مشک را پر میکنم و حتی لحظه ای نمیگذرد نوشیدن از آن که بی او برایم زهر است.

امروز بعد 2 سال سر زدم به اینجا! دیدن اینکه هنوز هم بازدید داره این وبلاگ منو شوک کرد. تنها نمیذارم دیگه این وبلاگو. پس می روم تا آنجا.

غمگینم و غم را دوست دارم. حرف تازه ای نیست . جز آنکه دلم شکسته است. در تمام آینه ها تصویر من ترک خورده است. من همان لبهای ساکت را به اختیار د ارم. در انتظار شکستن سکوت به سر میبرم. اشک تازه ای نمی چکد از گونه های تر من. آب از سرم گذشت! .