Date Range
Date Range
Date Range
تند تند فرار می کزدم. بالای چادرم را سفت چسبیدم که باد نبرتش و پایین ش را جمع کردم که نپیچد در دست و پایم. هوا رو به غروب بود. مه چشمهایت را در فضا گم کرده بود. تند تند فرار می کردم اما سرعتم رو به تمامی بود. انگار زمین زیر پایم داشت برعکس من و تند تر از من فرار می کرد. مه جلوی تار دیدنم را هم می گرفت. چند آشنا دیدم در راه. و بی تامل آدمهای پشت سرمان را هشدار دادم.
من و همسر مهربان و دوست داشتنیم در آخرین ماه از فصل بهار سال 81 قدم به کلبه عشقمون گذاشتیم و غنچه زیبا و بهاریمون در دومین روز از آخرین ماه فصل زمستان 85 شکفت و دفتر زیبای مادر و پدر شدن را به سوی ما گشود. ارسال اس ام اس تبلیغاتی. عزیز دلم خیلی وقته که نیومدم پیشت تو دیگه الان حسابی بزرگ شدی واسه خودت مردی شدی خوشبختانه امسال کلاس دوم رو با خاله جون میگذرونی و این واسه تو یعنی عالی. با سواد شدن گل پسرم.
صورتم را چسباندم به بابای توی عکس و حالش را پرسیدم. تهریشش را خاراند و لبخند زد.